بازگشت سوسياليسم
الف)بعد از سرکوب شديد جنبش هاي تحول طلب و انقلابي در سرتاسر جهان از جمله امريکاي لاتين_از گروه هاي چريکي گرفته تا دولت هاي قانوني ((آلنده در شيلي و...)) به دست ژنرا ل ها و حکومت هاي دست نشانده سرمايه داري و همچنين فروپاشي شوروي که به اصطلاح نماينده سوسياليسم واقعا موجود بود و شوکي که اين واقعه براي تمامي حرکت هاي تغييرطلبانه و انقلابی در جهان ايجاد کرد. روشنفکران بورژوا و رسانه هاي سرمايه داري به مردم سرتاسر جهان اينگونه القاءکردند و مي کنند که سرمايه داري سرنوشت محتوم انسانهاست و هيچ بديلي و هيچ اميدي به تغيير شرايط نامطلوب موجود وجود ندارد و از طرف ديگر رشد ناموزون جريانات ارتجاعي، عقب مانده و بنيادگرا خصوصا در خاورميانه اين امر را متبادر مي کند که يا بايد به دامن سرمايه داري رفت و يا در آتش جهل بنيادگرا ها سوخت.
.
الف)بعد از سرکوب شديد جنبش هاي تحول طلب و انقلابي در سرتاسر جهان از جمله امريکاي لاتين_از گروه هاي چريکي گرفته تا دولت هاي قانوني ((آلنده در شيلي و...)) به دست ژنرا ل ها و حکومت هاي دست نشانده سرمايه داري و همچنين فروپاشي شوروي که به اصطلاح نماينده سوسياليسم واقعا موجود بود و شوکي که اين واقعه براي تمامي حرکت هاي تغييرطلبانه و انقلابی در جهان ايجاد کرد. روشنفکران بورژوا و رسانه هاي سرمايه داري به مردم سرتاسر جهان اينگونه القاءکردند و مي کنند که سرمايه داري سرنوشت محتوم انسانهاست و هيچ بديلي و هيچ اميدي به تغيير شرايط نامطلوب موجود وجود ندارد و از طرف ديگر رشد ناموزون جريانات ارتجاعي، عقب مانده و بنيادگرا خصوصا در خاورميانه اين امر را متبادر مي کند که يا بايد به دامن سرمايه داري رفت و يا در آتش جهل بنيادگرا ها سوخت.
اما با گذشت زمان نادرستي اين امر را نشان داد و سربرآوردن انديشه هاي چپ و جنبش هاي اعتراضي در برابر سرمايه داري جهاني نشان داد که هنوز هم در برابر سرمايه داري و براي نيل به بديلي بهتر مقاومت ادامه دارد.نشان داد که مي توان مدرنيته را از درون نقد کرد.که جز سرمايه داري و جريانات ارتجاعي و بنيادگرا راه سوم و بديل نوين و مناسبتري هم وجود دارد. و مي توان منتقد و مخالف سرمايه داري بود در عين حال مدرن و ترقيه خواه !
ب)آمريکاي لاتين به سبب سابقه ي مبارزاتي درخشاني که دارا مي باشد .يکي از مناطق مهم جهان است که جنبش هاي چپ و انقلابي و پيشرو توانسته است در چند سال اخير بار دگر و آن هم به شکل نوين و دموکراتيک و مردمي سربر آورد.
جنبش کنوني موجود يک حرکت دموکراتيک و متکي به مردم است که نشان داده است مي توان براي رسيدن به سوسياليسم از راههاي دموکراتيک و با ابزار دموکراسي استفاده کرد و در عين حال خواست هاي انقلابي را مطرح کرد.اين جنبش اساس سوسياليسم را بر دموکراسي واقعي قرار داده است.در اينجاست که سرمايه داري خلع سلاح شده و ديگر نمي تواند انگ استبداد و تروريستي بودن را به جنبش بزند.
ج)تجربه ونزوئلا اين امر را به وضوح نشان داد که حضور ميليوني توده ها ي کارگران شهري مي تواند توطئه هاي سرمايه داري را خنثي کند و حتي کودتاي آمريکا را نافرجام کند. تجربه ونزوئلا نويد بخش جنبش هاي چپ و توده هاي کارگري و پيشرو در سراسر جهان است.تجربه نويني که با تفسيري دموکراتيک از سوسياليسم، آن چهره نادرستي را هم بر اثر تجربه نادرست و ناموفق بلوک شرق در قرن بيستم که متاسفانه به نام سوسياليسم جا زده شده بود. و هم به خاطر تبليغات رسانه هاي سرمايه داري جهاني در اذهان مردم جهان شکل گرفته است را دگرگون کند.
د)در شرايط کنوني جهان که سرمايه داري جهاني ، لجام گسيخته در سرتاسر جهان به ترکتازي و پايمال کردن حقوق انسانها مي پردازد. لزوم گسترش مفهوم انقلاب و دگرگوني شرايط نامطلوب موجود بيش از پيش احساس مي شود .در اين راه انقلاب مردم ونزوئلا يکي از نمادهاي مقاومت در برابر سرمايه داري جهاني است و حمايت از آن به معناي حمايت از دگرگوني در جهان امروز است.
پرچم هاي سرخ در سرتاسر جهان بر افراشته شده ، عکس چه گوارا در تمام تظاهرات ها از نوار غزه گرفته تا قلب اروپا، از کره گرفته تا آرژانتين ديده مي شود اين يک جنبش جهاني است نويد بخش آينده اي بهتر براي جهان نويد، بخش جهاني بهتر براي انسانها!!